داروگواژهنامه آزادقورباغه درختی درواقع دار+وگ که معنی قورباغه درختی رو میدهد و مازندرانی ها اعتقاد دارن هر گاه داروگ بخواند باران می بارد قاصد روزان ابری
داروییلغتنامه دهخدادارویی . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت ، در 41هزارگزی جنوب سبزواران و چهار هزارگزی جنوب راه گلاشکرد به کهنوچ واقع و سکنه ٔ آن 48 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span cla
گدارویلغتنامه دهخداگداروی . [ گ َ / گ ِ ] (ص مرکب ) گدامنش . گداصفت . گدارو : اسکاف گه بروی گداروی پیر خنگ بی سنگ غر زنی که سرت باد زیر سنگ . سوزنی .زآن گدارویان نادیده ز آزآن در رحمت بر ایشان شد
داروی تفنگلغتنامه دهخداداروی تفنگ . [ ی ِ ت ُ ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باروت . رجوع به باروت شود.
داروگانلغتنامه دهخداداروگان . (اِخ ) دهی از دهستان لارشا بخش بمپور شهرستان ایرانشهر که در 80 هزارگزی جنوب بمپور و کنار راه مالرو چانف به کشیک واقع و محلی است کوهستانی . گرمسیر مالاریائی . سکنه ٔ آن 200 تن آب آنجا از رودخانه و مح
داروگیالغتنامه دهخداداروگیا. (اِ مرکب ) گیاه دارویی . دارویی که از گیاهان بدست آید : چو عیسی هر که دارد توتیایی ز هر بیخی کند داروگیایی .نظامی .
داروگیافرهنگ فارسی عمید۱. هر گیاهی که خاصیت دارویی داشته باشد؛ گیاه دارویی.۲. دارویی که از گیاه به دست آید.
داروگانلغتنامه دهخداداروگان . (اِخ ) دهی از دهستان لارشا بخش بمپور شهرستان ایرانشهر که در 80 هزارگزی جنوب بمپور و کنار راه مالرو چانف به کشیک واقع و محلی است کوهستانی . گرمسیر مالاریائی . سکنه ٔ آن 200 تن آب آنجا از رودخانه و مح
داروگیالغتنامه دهخداداروگیا. (اِ مرکب ) گیاه دارویی . دارویی که از گیاهان بدست آید : چو عیسی هر که دارد توتیایی ز هر بیخی کند داروگیایی .نظامی .
داروگیافرهنگ فارسی عمید۱. هر گیاهی که خاصیت دارویی داشته باشد؛ گیاه دارویی.۲. دارویی که از گیاه به دست آید.