داروگذارapplicatorواژههای مصوب فرهنگستانابزاری که از آن برای گذاشتن دارو در موضعی خاص استفاده میکنند
داردارلغتنامه دهخداداردار. (اِ) کنایت از دیر پاییدن و ثبات و پایداری . (برهان ). || در تداول امروز: بانگ و فریاد و سر و صدا. || آدم پرشور و شر. (لغات محلی شوشتر - خطی ). || (فعل امر) تأکید در امر بداشتن . (لغات محلی شوشتر).
داردارفرهنگ فارسی عمیددادوفریاد؛ سروصدا؛ جاروجنجال.⟨ داردار کردن: (مصدر لازم) [عامیانه] دادوفریاد کردن؛ سروصدا راه انداختن.