دارگل سیدحسنلغتنامه دهخدادارگل سیدحسن . [ گ ُ ل ِ س ِی ْ ی ِ ح َ س َ ] (اِخ ) دهی از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان که در 18هزارگزی جنوب باختری کوزران و سینه کوه قلعه قاضی واقع و محلی است کوهستانی . سردسیر. سکنه ٔ آن 110 تن است . آب آ
دارگللغتنامه دهخدادارگل . [ گ ُ ] (اِخ ) ده از بخش گوران شهرستان شاه آباد که در 15هزارگزی شمال خاوری گهواره دره و شمالی کوه قلعه قاضی واقع و محلی است کوهستانی . سردسیر. سکنه ٔ آن 250 تن است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، حب
دارگلفرهنگ نامها(تلفظ: dār gol) درختِ گل ؛ (به مجاز) زیبا رو ؛ (در گیاهی) نوعی درخت که در سرزمین هندوستان روییده است .
درگللغتنامه دهخدادرگل . [ دَ گ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مازر بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقعدر 182 هزارگزی جنوب کهنوج و 7 هزارگزی جنوب راه مالرو مازر به رمشک . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8</s
پدرللغتنامه دهخداپدرل . [ پ ِ رِ ] (اِخ ) (فیلیپ ) موسیقیدان اسپانیائی مولد بسال 1841م .1256/ هَ . ق . در تُلُزا . وی مجذوب شیوه ٔ ریچارد واگنر است و او را آثار و قطعات بسیار است .
دارگللغتنامه دهخدادارگل . [ گ ُ ] (اِخ ) ده از بخش گوران شهرستان شاه آباد که در 15هزارگزی شمال خاوری گهواره دره و شمالی کوه قلعه قاضی واقع و محلی است کوهستانی . سردسیر. سکنه ٔ آن 250 تن است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، حب
دارگللغتنامه دهخدادارگل . [ گ ُ ] (اِخ ) ده از بخش گوران شهرستان شاه آباد که در 15هزارگزی شمال خاوری گهواره دره و شمالی کوه قلعه قاضی واقع و محلی است کوهستانی . سردسیر. سکنه ٔ آن 250 تن است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، حب
دارگلفرهنگ نامها(تلفظ: dār gol) درختِ گل ؛ (به مجاز) زیبا رو ؛ (در گیاهی) نوعی درخت که در سرزمین هندوستان روییده است .
دارگللغتنامه دهخدادارگل . [ گ ُ ] (اِخ ) ده از بخش گوران شهرستان شاه آباد که در 15هزارگزی شمال خاوری گهواره دره و شمالی کوه قلعه قاضی واقع و محلی است کوهستانی . سردسیر. سکنه ٔ آن 250 تن است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، حب
دارگلفرهنگ نامها(تلفظ: dār gol) درختِ گل ؛ (به مجاز) زیبا رو ؛ (در گیاهی) نوعی درخت که در سرزمین هندوستان روییده است .