لغتنامه دهخدا
برد. [ ب َ ](اِ فعل ) دورشو. دور باش . از راه کنار بکش . (فرهنگ جهانگیری و مجمعالفرس ). از راه دور گرد. (صحاح الفرس ). از راه دورشو. (فرهنگ اسدی ) (شرفنامه ٔ منیری ). ازراه کناره کن . (یادداشت مؤلف ). طرق . طرقوا. (یادداشت مؤلف ). پرت ! (یادداشت مؤلف ). امر است بدور شدن از