داکارلغتنامه دهخداداکار. (اِخ ) نام کرسی مستعمره ٔ آفریقای غربی (سنگال ) و آن بندری است در ساحل اقیانوس اطلس و دارای سی هزار سکنه است .
داکورلغتنامه دهخداداکور. (اِخ ) نام قصبه ای در 55هزارگزی شرقی گیره از ناحیه ٔ گجرات هندوستان . (قاموس الاعلام ترکی ).
ذاکرلغتنامه دهخداذاکر. [ ک ِ ] (اِخ ) ابن محمد جاری . از مردم جار (قریه ای به اصفهان ) و بعضی ذاکربن عمربن سهل الزاهد گفته اند. او از ابومطیع الصحاف سماع دارد.
ذاکرلغتنامه دهخداذاکر. [ ک ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ذکر. یادکننده . بیان کننده . || شریف . || ثناگوی . ثناگوینده : ذاکر فضل تو و مرتهن بِرّ تواندچه طرازی به طراز و چه حجازی بحجاز. منوچهری .آنکه چون جدّ و پدر در همه ٔ حال مدام ذا