دالارلغتنامه دهخدادالار. (اِ) دالار ترشی . گشنیز سائیده ٔ چون سرمه و مخلوط بسرکه و نمک . و آن بیشتر با کاهو خورده شود.
دایلارلغتنامه دهخدادایلار. (اِخ ) دهی جز دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر. در 13هزارگزی باختر اهر و 2هزارگزی شوسه ٔ تبریز به اهر. سکنه 386 تن آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراع
دلارلغتنامه دهخدادلار. [ دُ ] (انگلیسی ، اِ) واحد پول ایالات متحده ٔ آمریکا (اتازونی ).- گروه دلار ؛ (اصطلاح اقتصادی ) مجموعه ٔ کشورهایی که واحد پول آنها مبتنی بر دلار است ، چنانکه بنای واحد پول گروه دیگری از کشورها لیره ٔ استرلینگ است .
دائیلرلغتنامه دهخدادائیلر. [ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ترک شهرستان ملایر واقع در 32هزارگزی شمال شهر ملایر و 9هزارگزی خاور راه شوسه ٔ ملایر به همدان . کوهستانی . معتدل . مالاریائی و دارای 241</spa
دالارخوریلغتنامه دهخدادالارخوری . [ خوَ / خ ُ ] (اِ مرکب ) ظرفی خاص دالار. ظرفی که ترشی دالار را بود. خنوری خاص ترشی دالار.
خوریلغتنامه دهخداخوری . [ خوَ / خ ُ ] (حامص ) عمل خوردن . (یادداشت بخط مؤلف ).- آبجوخوری ؛ لیوانی برای خوردن آبجو.- آب خوری ؛ لیوانی که برای خوردن آب بکار میرود.- || نوعی دهانه ٔ اسب ، که ساده تر
دالارخوریلغتنامه دهخدادالارخوری . [ خوَ / خ ُ ] (اِ مرکب ) ظرفی خاص دالار. ظرفی که ترشی دالار را بود. خنوری خاص ترشی دالار.