دالماتلغتنامه دهخدادالمات . (اِخ ) نام ساکنین سرزمین (دالماسی ) ناحیتی از یوگسلاوی . رجوع به دالماسی شود. || نام مجمعالجزایری مقابل ناحیه ٔ دالماسی یوگسلاوی در دریای آدریاتیک .
دیپلماتلغتنامه دهخدادیپلمات . [ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) دیپلومات . کسی که شغل او دیپلوماسی باشد یا در این فن مهارت داشته باشد. آنکه از امور سیاسی مطلع است . سیاستمدار. سائس . رجوع به دیپلماسی شود.
دیپلماتdiplomat, diplomatic agentواژههای مصوب فرهنگستاننمایندهای رسمی که در زمینۀ روابط خارجی برای حفظ و تأمین منافع ملی یک کشور فعالیت دارد
دالماتوفلغتنامه دهخدادالماتوف . [ تُف ْ ] (اِخ ) نام قصبه ای در 57هزارگزی شادرینسک از ایالت پرام روسیه . (قاموس الاعلام ترکی ).
دالماتوفلغتنامه دهخدادالماتوف . [ تُف ْ ] (اِخ ) نام قصبه ای در 57هزارگزی شادرینسک از ایالت پرام روسیه . (قاموس الاعلام ترکی ).