دامسازلغتنامه دهخدادامساز. (نف مرکب ) سازنده ٔ دام . صانع دام . سازنده ٔ آلت گرفتار ساختن حیوان یا آلت شکار کردن او. || مجازاً حیله گر. اسباب چین . پاپوش دوز. فریبنده . مزوّر. گربز. گرفتارکننده . بمکر برآینده : برآراست گرسیوز دامسازسری پر ز کینه دلی پر ز آز.<
دامسازفرهنگ فارسی عمید۱. سازندۀ دام؛ کسی که دام درست میکند یا دام میگستراند.۲. [مجاز] آنکه دیگری را با مکر و فریب گرفتار سازد؛ حیلهگر و فریبدهنده.
دمسازلغتنامه دهخدادمساز. [ دَ ] (نف مرکب ) دردآشنا. هم آهنگ . سازگار. سازوار. موافق . (یادداشت مؤلف ). موافق و هم آهنگ و همساز. (ناظم الاطباء). همنفس و همراز. (انجمن آرا)(آنندراج ). موافق به مدعا. (از برهان ) : گشاده بر ایشان بود راز من به هر نیک وبد بوده دمساز