داموغةلغتنامه دهخداداموغة. [ غ َ ] (ع ص ) داموغ . همان داموغ است و «ها» در آن مبالغه راست . (از منتهی الارب ).
داموغلغتنامه دهخداداموغ . (ع ص ) حجر داموغ ؛ سنگ سرشکن چنانکه شکستگی را بدماغ رساند. (منتهی الارب ). داموغة. (آنندراج ).