دامینلغتنامه دهخدادامین . (اِخ ) نام ده مرکز دهستان دامین از بخش مرکزی شهرستان ایرانشهر است . و آن در 19هزارگزی شمال ایرانشهر و کنار شوسه ٔ ایرانشهر به خاش واقع است . سردسیر و کوهستانی است و دارای 60 سکنه . آب آن از رودخانه و
دامینلغتنامه دهخدادامین . (اِخ ) نام یکی از دهستانهای سه گانه ٔ بخش مرکزی شهرستان ایرانشهر است از ناحیه ٔ مکران و بلوچستان . این دهستان در شمال ایرانشهر واقع و جاده ٔ شوسه ٔ ایرانشهر به خاش از مرکز آن میگذرد و حدود آن بشرح زیرست : از طرف شمال به بخش خاش . از طرف خاور بدهستان ابتر. از طرف جنوب
دامینلغتنامه دهخدادامین . [ ی َ ] (اِخ ) (دامین دووسته ژزف ) مبلغ مذهبی بلژیکی متولد به سال 1840 و متوفی به سال 1889 م .
دامن دامنلغتنامه دهخدادامن دامن . [ م َ م َ ] (ق مرکب ) چندین دامن پر: دامن دامن اشک ؛ گریه ٔ بسیار. دامن دامن گل چیدن ؛ فراوان گل چیدن .
دامنلغتنامه دهخدادامن . [ م َ ] (اِ) دامان . ذیل . (دهار). آن قسمت از قبا و ارخالق و سرداری و جز آن که از کمر بزیر آویزد. از کمر به پایین هر جامه . قسمت پایین قبا و غیره از سوی پیش . قسمت سفلای قبا و غیره از قدام . قسمت پایین جامه . رفل . (منتهی الارب ). قسمت پیش از کمر بپایین هر جامه چون پیر
دامنلغتنامه دهخدادامن . [ م َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه خواش به بمپور میان تیغاب و ایرانشهر. در 138هزارگزی خواش .
دامنفرهنگ فارسی عمید۱. قسمت پایین لباس؛ پایین جامه؛ پایین پیراهن و قبا و پالتو و مانند آن در قسمت جلو: ◻︎ تا «دامن» کفن نکشم زیر پای خاک / باور مکن که دست ز دامن بدارمت (حافظ: ۲۰۰).۲. نوعی لباس زنانه که قسمت پایین آن آزاد است و از کمر به پایین را میپوشاند.۳. [مجاز] حاشیه و کناره و دنبالۀ چیزی: دامن کوه، دا
دامینهفرهنگ نامها(تلفظ: dāmine) [دامین (کردی) = دامن ، دامنهی کوه + ه (پسوند نسبت)] (به مجاز) زیبا .
کوران بالالغتنامه دهخداکوران بالا. (اِخ ) دهی از دهستان دامین که در بخش مرکزی شهرستان ایرانشهر واقع است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
کوران پایینلغتنامه دهخداکوران پایین . (اِخ ) دهی از دهستان دامین بخش مرکزی شهرستان ایرانشهر است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
سایگانلغتنامه دهخداسایگان . (اِخ ) دهی است از دهستان دامین بخش مرکزی شهرستان ایرانشهر واقع در 36 هزارگزی شمال خاوری ایرانشهر و 7 هزارگزی خاورشوسه ٔ ایرانشهر به خاش . هوای آن گرم و دارای 100 تن
دامینهفرهنگ نامها(تلفظ: dāmine) [دامین (کردی) = دامن ، دامنهی کوه + ه (پسوند نسبت)] (به مجاز) زیبا .
لاکندامینلغتنامه دهخدالاکندامین . [ ک ُ ] (اِخ ) شارل ماری دو. منجم و ریاضی دان فرانسوی . (1774-1701 م .).
کدامینلغتنامه دهخداکدامین . [ ک ُ ] (ص نسبی ، ضمیر) از: کدام + ین (پسوند). کدام . کدام یک . (یادداشت مؤلف ). از ادات پرسش است و تردید را رساند و همیشه مقدم بر اسم آید. کدامی . (از فرهنگ فارسی معین ) : گشاده شود کار چون سخت بست کدامین بلند است نابوده پست . <p
قمشه سیدامینلغتنامه دهخداقمشه سیدامین . [ ق ُ م ِ ش َ س َی ْ ی ِ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماهیدشت پائین بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 12هزارگزی خاور رباط ماهی دشت و 3 هزارگزی قمشه به سید قاسم . موقع جغرافیایی آن دامنه و
کدامینفرهنگ فارسی عمید= کدام: ◻︎ در صدر خواجه عرض کدامین جفا کنم / شرح نیازمندی خود یا ملال تو؟ (حافظ: ۸۱۶).