چرخ گوشت خردکنیلغتنامه دهخداچرخ گوشت خردکنی . [ چ َ خ ِ خ ُ ک ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چرخ گوشت . ماشین گوشت خردکنی . دستگاه مخصوص گوشت کوبی . ماشین فلزی که بوسیله ٔ آن گوشت را کوبیده ، خرد کنند. رجوع به چرخ گوشت کوبی شود.
خُردکانیmicromineral, trace element 1واژههای مصوب فرهنگستانمادۀ کانیایی که نیاز بدن به آن کمتر از صد میلیگرم در روز است
خردکینلغتنامه دهخداخردکین . [ خ ُ ] (ص مرکب ) سبک کینه . کم کینه : با عدوی خُرد مشو خردکین خرد شوی گر نشوی خرده بین .نظامی .
خُردکنshredder, crusherواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی مکانیکی که پسماندها را به قطعات کوچکتر تبدیل میکند