داویسلغتنامه دهخداداویس . (اِخ ) تلفظ فرانسوی دیویس . نام کنسول انگلیس در فارس . وی کتیبه ای را که در دخمه ٔ جنوبی تخت جمشید واقع بسه زبان است کشف کرده است . رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1458 و 1459</s
داویسلغتنامه دهخداداویس . (اِخ ) جفرسن . (تلفظ فرانسوی دیویس انگلیسی ) نام رئیس جمهور ممالک متحده ٔ امریکای شمالی در دوران جنگهای داخلی . متولد به سال 1808 و متوفی 1881 میلادی .
داویسلغتنامه دهخداداویس . (اِخ ) جان . (تلفظ فرانسوی کلمه ٔدیویس انگلیسی ) از دریانوردان مشهور انگلیس است حدود سال 1550 متولد شده و بسال 1605 م . درگذشته است . در سال 1585 و سالهای متعاقب آن ب
داویسلغتنامه دهخداداویس . (اِخ ) ویلیام مریس . (تلفظ فرانسوی دیویس انگلیسی ) جغرافیادان امریکائی . متولد فیلادلفیا به سال 1850 و متوفی به سال 1934 م . یکی از استادان جغرافیای طبیعی است .
دیاائوسلغتنامه دهخدادیاائوس . [ اِ ](اِخ ) یکی از استراتگوسهای بلاد دوازده گانه ٔ آگاثیا بود که بلاد مزبور را بر ضد روم برانگیخت . (ترجمه ٔ تمدن قدیم فوستل دکولانژ).
دایوسواژهنامه آزاداسم یکی از سرداران ایرانی دایوس نام یکی از سرداران ایرانی. دآییوس. «دیوث» با ث، به معنی قواد و بی غیرت، هیچ ربطی به نام سردار ایرانی ندارد.
دوش بر دوشلغتنامه دهخدادوش بر دوش . [ ب َ ] (ص مرکب ) دوشادوش . دوش بدوش . شانه بشانه . برابر هم . || صف درصف : هزار سوزن الماس بر دل است مرااز این حریرقبایان که دوش بردوشند.بابافغانی شیرازی .رجوع به دوش بدوش شود. || معاشر. ندیم . جلیس .
دوپوسلغتنامه دهخدادوپوس . [ دُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دوپوست . دوپوسته . || دوچیز بهم چسبیده . (ناظم الاطباء). رجوع به دوپوست و دو پوسته شود.