دهائتلغتنامه دهخدادهائت . [ دَ ءَ ] (ع مص ) دهائة. زیرک گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به دها و دهاء شود.
دهاتلغتنامه دهخدادهات . [ دِ ] (اِ) جمعی است در تداول عامه ده را به همان گونه که باغات جمع است باغ را. (یادداشت مؤلف ). ده و دهها و قریه هاو روستاها. (ناظم الاطباء). دهها با حومه و حوالی .
ادحاضلغتنامه دهخداادحاض . [ اِ ] (ع مص ) باطل کردن . (تاج المصادر بیهقی ). دفع کردن . باطل کردن حجت . مغلوب کردن . || لغزانیدن پای . بخیزانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || قرعه انداختن . || گردانیدن آفتاب بمغرب از وسطالسّماء.
اندحاضلغتنامه دهخدااندحاض . [ اِ دِ ] (ع مص ) باطل کردن حجت . (ناظم الاطباء). باطل شدن و از بین رفتن و دفع گردیدن . (از اقرب الموارد). || لغزانیدن پای . (ناظم الاطباء). و رجوع به ادحاض شود.