دخترزایلغتنامه دهخدادخترزای . [ دُ ت َ ] (نف مرکب ) زنی که دختر زاید. صفت زنی که بیشتر دختر زاید. که فرزند ماده بدنیا آرد.
دخترزادهلغتنامه دهخدادخترزاده . [ دُ ت َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) ولیده . (السامی ). پسر دختر.دختر دختر. (یادداشت مؤلف ). فرزند دختری خواه مادینه یا نرینه . نواده ٔ دختری خواه پسر باشد یا دختر.
دخترزایلغتنامه دهخدادخترزای . [ دُ ت َ ] (نف مرکب ) زنی که دختر زاید. صفت زنی که بیشتر دختر زاید. که فرزند ماده بدنیا آرد.
دخترزادهلغتنامه دهخدادخترزاده . [ دُ ت َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) ولیده . (السامی ). پسر دختر.دختر دختر. (یادداشت مؤلف ). فرزند دختری خواه مادینه یا نرینه . نواده ٔ دختری خواه پسر باشد یا دختر.
دخترزایلغتنامه دهخدادخترزای . [ دُ ت َ ] (نف مرکب ) زنی که دختر زاید. صفت زنی که بیشتر دختر زاید. که فرزند ماده بدنیا آرد.