درازخانهلغتنامه دهخدادرازخانه . [ دِ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب )اسب طویل القامه . (ناظم الاطباء): فرس سَهَلب و شَطَب و شَطَبَة و شَوذَب ؛ اسب درازخانه . (منتهی الارب ).
گشاکلغتنامه دهخداگشاک . [ گ ُ ] (اِ) بازوی درازخانه را گویند و آن از سر دوش است تا آرنج . (برهان ) (آنندراج ). عضد و بازوی دراز یعنی از سر دوش تا آرنج . (ناظم الاطباء).