درازنوللغتنامه دهخدادرازنول . [ دِ ] (ص مرکب ) درازمنقار: قُعقُع؛ مرغی است درازنول و درازپای . (منتهی الارب ).
عبنقاءلغتنامه دهخداعبنقاء. [ ع َ ب َ ] (ع ص ) عقاب درازمنقار. (مهذب الاسماء). عقاب تیزچنگال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
قعقعلغتنامه دهخداقعقع. [ ق ُ ق ُ ] (ع اِ) عکه ، یا مرغی است دیگر دشتی پیسه ، درازنوک و درازپای . (منتهی الارب ). عقعق ، یا پرنده ٔ دیگری است درازمنقار و پا ابلق رنگ . (اقرب الموارد). || لک لک یا لقلق . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).