ضرسامةلغتنامه دهخداضرسامة. [ ض ِ م َ ] (ع ص ) ناکس بیمروت . || سست حقیر. (منتهی الارب ). || داهیه . (مهذب الاسماء).
درچشمهلغتنامه دهخدادرچشمه . [ دَ چ َ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گاوکان بخش جبال بارز شهرستان جیرفت ، واقع در 48هزارگزی جنوب خاوری مسکون و 15هزارگزی شمال راه مالرو سبزواران به کروک . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span cl
قابلية المصدیکشنری عربی به فارسیخاصيت درکشي يا دراشامي , جذب , فروبري , تحليل , قابليت جذب , قدرت جذب
absorbenciesدیکشنری انگلیسی به فارسیجذب، قدرت جذب، خاصیت درکشی یا دراشامی، تحلیل، قابلیت جذب، فرو بری
امتصاصدیکشنری عربی به فارسیجاذب , جالب , دلربا , جذاب , درکش , دراشام , جذب , درکشي , دراشامي , فريفتگي , انجذاب , مکيدن , مک زدن , شيره کسي را کشيدن , مک , مک زني , شيردوشي