دراهولغتنامه دهخدادراهو. [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دلگان بخش بزمان شهرستان ایرانشهر، واقع در 40هزارگزی باختر بزمان و کنار راه مالرو بمپور به ریگان ، با 250 تن سکنه . آب آن از رودخانه و قنات و راه آن مالرو است . ساکنان ای
دراگولغتنامه دهخدادراگو. [ دْرا / دِ گ ُ ] (اِخ ) لویس ماریا. حقوقدان آرژانتینی و از رجال آن کشور در اواخر قرن نوزدهم میلادی و صاحب نظریه ٔ معروف اصل دراگو که در کنفرانس سال 1907 م . لاهه بتصویب رسید. (از دائرة المعارف فارسی )
ضراولغتنامه دهخداضراو. [ ض ُ ] (اِ) اسم نوعی از قنفذکبیر است . (فهرست مخزن الادویة). رجوع به ضرب شود.
فلاپی درایوفرهنگ فارسی معین(فِ دِ) [ انگ . ] (اِ.) وسیله ای که داده ها را از روی دیسکت به حافظة کامپیوتر یا برعکس انتقال می دهد.
حسن دراویلغتنامه دهخداحسن دراوی . [ ح َ س َ ن ِ دَ ] (اِخ ) ابن احمد هداجی مغربی . درگذشته ٔ 1006 هَ . ق . او راست : شرح صغرای سنوی و شرح کبرا. (هدیة العارفین ج 1 ص 290).
درهولغتنامه دهخدادرهو. [ دَ ] (اِ) یک قسم دریچه و یا پنجره ای که از میان وی گلوله را بغلطانند. (ناظم الاطباء).