دربازکنلغتنامه دهخدادربازکن . [ دَ ک ُ ] (نف مرکب ) دربازکننده . بازکننده ٔ در. مفتاح الابواب . مفتح الابواب : ای سرمه کش بلندبینان دربازکن درون نشینان . نظامی .|| (اِ مرکب ) امروز بر یک نوع وسیله ٔ الکتریکی اطلاق می شود که بوسیله ٔ آ
دربازکنdoor phoneواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای برقی برای باز کردن در ساختمان * واژۀ "افاف" نامی تجاری در برابر این معادل بوده است.
بلندبینلغتنامه دهخدابلندبین . [ ب ُ ل َ ] (نف مرکب ) بلندبیننده . کسی که همتش بزرگ است .بلندهمت . بلندنظر. (فرهنگ فارسی معین ). || جاه طلب . (ناظم الاطباء). || دانای اسرار غیبی و صاحب کشف و کرامات . (ناظم الاطباء) : ای سرمه کش بلندبینان دربازکن درون نشینان .<p
بازکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ه، کلید، سوئیچ، دستگیره، آیفون، دربازکن برقی استارت، پُل، کلید (برق)، رله، استپ ◄ وسیلۀ برقی آغازکننده: کلید، ماشه، دکمه، شستی، وسیله، وسیلۀ اقدام، نقطۀ آغاز کلون، ضامن ◄ بسته کننده مفتاح، اقلید، بندگشا