درباس مکیلغتنامه دهخدادرباس مکی . [ دِ س ِ م َک ْ کی ] (اِخ ) یکی از قُرّاء و او را قرائتی است . (از الفهرست ابن الندیم چ تجدد ص 33).
دربازلغتنامه دهخدادرباز. [ دَ ] (ص مرکب ) مقابل دربسته : سرای درباز؛ خانه ای که در آن به روی همگان باز باشد : وزارت است به اهل وزارت آمده بازسرای دولت میرانیان شده درباز.سوزنی .
درباسلغتنامه دهخدادرباس . [ دِ ] (ع اِ) شیر درنده . (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد). || سگ گزنده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
درباشلغتنامه دهخدادرباش . [ دُ ] (اِمرکب ) مخفف دورباش ، و آن نیزه ٔ کوچک دو شاخه ای است که پیش سواری ملوک برند تا مردم آنرا دیده ، از راه دور شوند. (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به دورباش شود.
درباسلغتنامه دهخدادرباس . [ دِ ] (ع اِ) شیر درنده . (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد). || سگ گزنده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
درباسلغتنامه دهخدادرباس . [ دِ ] (ع اِ) شیر درنده . (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد). || سگ گزنده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).