درزهرلغتنامه دهخدادرزهر. [ دَ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان بم واقع در 25 هزارگزی جنوب بم و 18 هزارگزی خاور راه فرعی بم به کروک . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span cl
اضافت اليدیکشنری عربی به فارسیگذشته از اين , وانگهي , بعلا وه , نزديک , کنار , درکنار , ازپهلو , ازجلو , درجوار
مجاور بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد مجاور بودن، کنار هم بودن، نزدیکبودن، پشتسرهم بودن وجوه مشترکداشتن، نیمهنیمه روی هم افتادن، رویهم افتادن، همنهشت بودن لمس کردن درجوار حضرتش بودن، نزدیک شدن، متقارب شدن
مجاورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ور، چسبیده بههم، بلافصل، بلافاصله، کناری، پهلویی، جانبی، محیطی مشترک همسایه همنهشت، متداخل، متقاطع، آمیخته پَهلویِ، درجوار، درپیِ قبلی، کنار، پشتسرهم
تاج بک زادهلغتنامه دهخداتاج بک زاده . [ ب َ دَ ] (اِخ ) سعدی بک برادر جعفربک خطاط، وی در شعر مهارت داشت ولی شهرتش در علم و فضل بیشتر بود بشرح مفتاح سید شریف ، و شرح وقایه ٔ صدر حواشی بسیار نوشت و نیز منظومه ای موسوم به نسفیه برشته ٔ نظم در آورد و به سال 922 هَ . ق .
علاءالدین قوشچیلغتنامه دهخداعلأالدین قوشچی . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) علی ابن محمد سمرقندی ، معروف به ملاعلی قوشچی ، و گاهی او را فاضل قوشچی نیز گویند. وی از مشاهیر علمای عامه و متکلم و ریاضی است . در سمرقند اغلب علوم متداوله را فراگرفت و هیئت و ریاضیات را از قاضی زاده ٔ رومی و الغبیگ بن شاهرخ بن امی