درجۀ آزادیdegree of freedomواژههای مصوب فرهنگستان[آمار] تعداد واحدهای اطلاع مستقل در یک نمونه در برآورد یک پارامتر یا محاسبۀ یک آماره [فیزیک] هریک از شیوههای مستقل پیکربندی یک سامانۀ فیزیکی
درجعلغتنامه دهخدادرجع. [ دُ ج ُ ] (ع اِ) نوعی از غله که به گاوان دهند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دسمر. دشمر. (ناظم الاطباء). دسمه . کرشنه . گاودانه . کرسنه .
درجةلغتنامه دهخدادرجة. [ دَ رَ ج َ ] (ع اِ) پایه و نردبان . (منتهی الارب ). مرقاة. (اقرب الموارد). ج ، دَرَج َ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پایگاه . (منتهی الارب ). طبقه ای از مراتب ، و از آن جمله است در قرآن : و رفعبعضهم درجات . (قرآن 253/2). و نیز از
درجةلغتنامه دهخدادرجة. [ دِ رَ ج َ ] (ع اِ) ج ِ دُرْج ، پیرایه دان زنان . (از منتهی الارب ). رجوع به دُرج شود.
درجةلغتنامه دهخدادرجة. [ دُ ج َ ] (ع اِ) خرقه یا چیزی که در شرم و دبر ماده شتر گذارند. چند روز چشم و بینی او را بسته دارند، پس او را از این حال اندوهی و دردی همچواندوه و درد زه عارض می گردد، سپس بندها را می گشایندو آن درجه را از آن محل برآورده بچه ٔ دیگری را بدان بیالایند، پس شتر ماده آن بچه
اتصال گویسانball jointواژههای مصوب فرهنگستاناتصالی با سه درجه آزادی دَورانی که لنگر را انتقال نمیدهد
مولکول خطیlinear moleculeواژههای مصوب فرهنگستانمولکولی که در آن اتمها در یک خط صاف با دو درجه آزادی خطی قرار دارند
فضای فازphase spaceواژههای مصوب فرهنگستاندر سامانهای با n درجۀ آزادی، فضای n2 بُعدی با محورهای (q1, q2, …, qn, p1, p2, …, pn) که در آن qs بیانگر درجۀ آزادی سامانه و ps تکانههای متناظر با qs است
چرخشنمای آهنگrate gyroواژههای مصوب فرهنگستانچرخشنمایی دارای یک درجه آزادی عمود بر محور چرخش، که با فنربندی طوری واسنجیده میشود که آهنگ چرخش هواگرد را نشان میدهد