کلر دردسترسavailable chlorineواژههای مصوب فرهنگستانسنجهای برای بیان توان اکسیدکنندگی انواع هیپوکلریتها و دیگر مواد با منشأ کلر که در مقایسه با عنصر کلر مشخص میشود
کلر دردسترسavailable chlorineواژههای مصوب فرهنگستانسنجهای برای بیان توان اکسیدکنندگی انواع هیپوکلریتها و دیگر مواد با منشأ کلر که در مقایسه با عنصر کلر مشخص میشود
دادههای موجودی غذاییfood supply dataواژههای مصوب فرهنگستاناطلاعاتی که درمورد غذای دردسترسجامعه موجود است
شکاف اطلاعاتیinformation gap, information divideواژههای مصوب فرهنگستانفاصلۀ میان میزان و نوع اطلاعات دردسترس جامعه با آنچه مورد نیاز آن است
قرار دیگری داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان دیگری داشتن، مشغول بودن، گرفتار بودن کار دیگریداشتن، اشغال بودن، دردسترس نبودن
کلر دردسترسavailable chlorineواژههای مصوب فرهنگستانسنجهای برای بیان توان اکسیدکنندگی انواع هیپوکلریتها و دیگر مواد با منشأ کلر که در مقایسه با عنصر کلر مشخص میشود