کشت درشیبslant culture, slope cultureواژههای مصوب فرهنگستانکشت بر روی یک محیط جامد شیبدار در لولۀ آزمایش
دراسبلغتنامه دهخدادراسب . [ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قراتوره بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 27هزارگزی خاوری دیواندره و کنار رودخانه ٔ ول کشتی ، با 250 تن سکنه . آب آن از رودخانه و چشمه تأمین میشود و راه آن مالرو
شب باجواژهنامه آزادباجی بوده است که درشب عروسی ازدامادیاخانواده اش گرفته می شده است.بتدریج به شاباش تغییر یافته است.درسبزوار شایدهم جاهایی دیگررایج بوده است.
طارقفرهنگ فارسی عمید۱. هشتادوششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۲ آیه.۲. (اسم، صفت) [قدیمی] درشبآینده؛ به شب پیداشونده؛ آینده در شب.
شب آموزلغتنامه دهخداشب آموز. [ ش َ ] (نف مرکب ) آموزنده بشب . که شب هنگام تعلیم گیرد. فراگیرنده به شب . آنکه درشب بیاموزد و تعلیم گیرد. || آنکه در شب تعلیم دهد. || در تداول عامه ، زن که شب به شوی خود بد کسان ِ شوی خود گوید. (یادداشت مؤلف ).
چادرشبلغتنامه دهخداچادرشب . [ دَ / دُ ش َ ] (اِ مرکب ) جامه ای که در آن رختخواب و بستر پیچند. (ناظم الاطباء). چادر رختخواب ؛ چارشب . چارچب : راحت میخوارگان از پرتو ماهست و بس بسته در چادرشب مهتاب رختخواب را.