درشتنماییangular magnificationواژههای مصوب فرهنگستاننسبت زاویۀ دید یک شیء با دستگاه نوری بر زاویۀ دید همان شیء بدون دستگاه نوری
درستنمایی کاذبquasi likelihoodواژههای مصوب فرهنگستانتابعی که بهجای لگاریتم درستنمایی معمولی، در مواردی به کار میرود که در آن امکان در نظر گرفتن فرض توزیعی مشخص برای مشاهدات وجود نداشته باشد متـ . محتملنمایی کاذب
اصل درستنماییlikelihood principleواژههای مصوب فرهنگستاناصلی ناظر بر این که همۀ اطلاعات موجود در دادهها دربارۀ یک مدل آماری، در تابع درستنمایی (likelihood function) آن قرار دارد متـ . اصل محتملنمایی
منظربینspotting scopeواژههای مصوب فرهنگستانتلسکوپی قابلحمل که تصویر مستقیم ایجاد میکند و بزرگنمایی زاویهای یا درشتنمایی آن نوعاً کمتر از 100 است
عدسی کانونشیfocusing glassواژههای مصوب فرهنگستانعدسی کوژ ساده یا مرکبی که برای درشتنمایی تصویر یا بزرگ کردن زاویة دید ناظر به کار میرود