درصدلغتنامه دهخدادرصد. [ دَ ص َ ] (اِ مرکب ) چند قسمت از صد قسمت (تمام ) چیزی . مقدار چیزی در ازاء یا به ازاء صد در صد چیزی . علامتش «%» است که عدد درصد در طرف راست آن نوشته میشود. مثلاً اگر دو گرم از ماده ٔ مرکبی مشتمل بر 25% کربن باشد مقدار کربن محتوی در صد
درستلغتنامه دهخدادرست . [ دُ رُ ] (اِخ ) نام چند تن از محدثان باشد. رجوع به الاصابة و منتهی الارب شود.
درستلغتنامه دهخدادرست . [ دُ رُ ] (ص ، ق ، اِ) کل . تام . کامل . تمام . (ناظم الاطباء). تمام و غیر ناقص . (غیاث ). که کم نیست : سنگ این نانوا درست است . مقابل کم : وزن یا سنگ درست ؛ که کم نباشد. سنگ تمام . سنگ حق . || وافیه . بخوبی . بسزا. بتمامی .(یادداشت مرحوم دهخدا). کاملاً. بتمامه <span c
درستلغتنامه دهخدادرست . [ دُ رُ ] (اِخ ) ابن رباط فُقَیمی . شاعری بوده است معاصر فرزدق (قرن اول هجری ) و او سیاه چرده و کوتاه بالا و زشت روی بوده . (از البیان و التبیین ج 2) (از منتهی الارب ).
درصدانهpercentage, pourcentage (fr.)واژههای مصوب فرهنگستاندستمزدی که در معامله، برحسب درصدی از کل مبلغ، به شخص واسطه پرداخت شود متـ . درصد * مصوب فرهنگستان اول
درصد بازداشتیarrest rateواژههای مصوب فرهنگستانتعداد دستگیریها یا بازداشتهای گزارششده بهازای هر واحد جمعیت
درصد رویشincrement percentواژههای مصوب فرهنگستانمیزان رویش در طول یک مدت معین که آن را با ذکر مقدار رویش در آغاز یا میانۀ آن به درصد بیان میکنند
درصد اثر بسامدpercent frequency effectواژههای مصوب فرهنگستاندرصد اختلاف میان مقاومتویژۀ اندازهگیریشده در دو بسامد مختلف اختـ . داب PFE
درصدانهpercentage, pourcentage (fr.)واژههای مصوب فرهنگستاندستمزدی که در معامله، برحسب درصدی از کل مبلغ، به شخص واسطه پرداخت شود متـ . درصد * مصوب فرهنگستان اول
درصد بازداشتیarrest rateواژههای مصوب فرهنگستانتعداد دستگیریها یا بازداشتهای گزارششده بهازای هر واحد جمعیت
صداندرصدفرهنگ فارسی عمیدصددرصد؛ تمامی و همگی؛ کلاً؛ تماماً: ◻︎ صداندرصد این دشت جای من است / بلند آسمانش هوای من است (فردوسی: ۲/۲۸).
چندۀ کُشندۀ پنجاهدرصدlethal dose fifty, LD50واژههای مصوب فرهنگستانچندۀ یک مادۀ سمی که در مدتزمان معین 50 درصد اندامگانهای مورد آزمایش را میکُشد متـ . چندۀ نیمکُش