درمیانیلغتنامه دهخدادرمیانی . [ دَ ] (ص نسبی ) وسطی . میانی . (ناظم الاطباء). || میانجی . (آنندراج ). میانجی و شفیع و واسطه . (از ناظم الاطباء).
درمانیدنلغتنامه دهخدادرمانیدن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) درمانده کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). مانده کردن . (از مجمل اللغة). خاموش کردن . (از دهار). افحام .(دهار) (المصادر زوزنی ). تَفهیه . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة): اعیاء؛ درمانیدن در رفتن . (دهار).|| درماندن . و رجوع به درماندن شود.
درمانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی درمانی، نافع، علاجدهنده، شفادهنده کلینیکی، بالینی، تراپیوتیک تجویز شده استعلاجی