درنشاندگیلغتنامه دهخدادرنشاندگی . [ دَ ن ِ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) چگونگی درنشانده . پیوند. (ناظم الاطباء). و رجوع به درنشاندن شود.
درنشاندهلغتنامه دهخدادرنشانده . [ دَ ن ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) پیوند داده . درپیوسته . نشانده . رجوع به درنشاندن شود. || نشانده به جواهر و مرصع بدان . (یادداشت مرحوم دهخدا).- درنشانده گهر ؛مرصع کرده . ترصیع کرده :</sp
دَرنشاندهinlayواژههای مصوب فرهنگستانمادهای، مانند استخوان یا پوست، که در فرایند پیوند یا کاشت درون بافت آسیبدیده جایگیر میشود
پیوندینۀ دَرنشاندهinlay graft Esser graft, Stent graft,واژههای مصوب فرهنگستاننوعی پیوندینۀ مخاطی یا پوستی که ازطریق یک شکاف یا جیب به درون مخاط دهان رانده میشود