دروسوس کایسارلغتنامه دهخدادروسوس کایسار. [ دْرو / دِ ] (اِخ ) ملقب به دروسوس کهین . تاریخ وفات در سال 23 م . فرزند تیبریوس (برادر دروسوس گرمانیکوس ، از خاندان دروسوس ). پس از چندی خدمت درایالات تابع روم در 2
دروسوسلغتنامه دهخدادروسوس . [ دْرو / دِ ] (اِخ ) مارکوس لیویوس . تاریخ وفات او ظاهراً 109ق . م . بوده است . وی از رجال روم و از خاندان دروسوس بود که در 122 ق . م . با گراکوس تریبون عوام و عضو گ
دروسوس گرمانیکوسلغتنامه دهخدادروسوس گرمانیکوس . [ دْرو / دِ گ ِ ] (اِخ ) نرو کلاودیوس . ملقب به دروسوس مهین (38-39 ق . م .) سردار رومی ، از خاندان دروسوس ؛ فرزند لیویادروسیلا و ناپسری آوگوستوس ، در <span
دیرسوزلغتنامه دهخدادیرسوز. (نف مرکب ) مقابل زودسوز. که زود به آتش تباه نشود. آنکه آتش آن مدتی مدید ماند: هیزم طاغ دیرسوز است . چوب بیددیر سوز است . چوب سنجد دیرسوز است . (یادداشت مؤلف ).
دریاسازلغتنامه دهخدادریاساز. [ دَرْ ] (نف مرکب ) دریاسازنده . در اصطلاح نقاشی ، آنکه منحصراً نقش دریا کند و منظره های دریائی کشد.
داروسازلغتنامه دهخداداروساز. (نف مرکب ، اِ مرکب ) کسی که دارو سازد. دواساز. تهیه کننده ٔ دارو. داروگر.
دروسوسلغتنامه دهخدادروسوس . [ دْرو / دِ ] (اِخ ) مارکوس لیویوس . تاریخ وفات او ظاهراً 109ق . م . بوده است . وی از رجال روم و از خاندان دروسوس بود که در 122 ق . م . با گراکوس تریبون عوام و عضو گ
دروسوسلغتنامه دهخدادروسوس . [ دْرو / دِ ] (اِخ ) مارکوس لیویوس . تاریخ وفات او ظاهراً 109ق . م . بوده است . وی از رجال روم و از خاندان دروسوس بود که در 122 ق . م . با گراکوس تریبون عوام و عضو گ