درونوریدیintravenous, IVواژههای مصوب فرهنگستانویژگی نوعی دارورسانی که در آن دارو به درون رگ تزریق میشود متـ . وریدی
برمخلوط درونوریدیintravenous admixture, IV admixtureواژههای مصوب فرهنگستانبرمخلوطی حاوی دارو که به درون رگ تزریق میشود متـ . برمخلوط وریدی
مایعدرمانی درونوریدیintravenous fluid therapy, IV fluid therapyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش درمان که در آن مایع با حجم بالا به درون رگ تزریق میشود
گوریدگیلغتنامه دهخداگوریدگی .[ دَ / دِ ] (حامص ) صفت گوریده . درهم وبرهمی . پریشانی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به گوریده و گوریدن شود.
گوگردچیلغتنامه دهخداگوگردچی . [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان احمدآباد بخش تکاب شهرستان مراغه . واقع در 15هزارگزی شمال تکاب و 5 هزارگزی خاور راه ارابه رو احمدآباد به تکاب . دره و معتدل و سکنه ٔ آن 172
گوگردیلغتنامه دهخداگوگردی . [گ ِ ] (ص نسبی ) منسوب به گوگرد. || گوگرددار. دارای گوگرد. آغشته به گوگرد. آلوده به گوگرد.- آبهای گوگردی ؛ میاه کبریتی .|| از گوگرد ساخته شده . || به رنگ گوگرد.
برمخلوط درونوریدیintravenous admixture, IV admixtureواژههای مصوب فرهنگستانبرمخلوطی حاوی دارو که به درون رگ تزریق میشود متـ . برمخلوط وریدی
مایعدرمانی درونوریدیintravenous fluid therapy, IV fluid therapyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش درمان که در آن مایع با حجم بالا به درون رگ تزریق میشود