پدرکشتگیلغتنامه دهخداپدرکشتگی . [ پ ِ دَ ک ُ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی پدرکشته . || بغضاء. کینه .
اصعددیکشنری عربی به فارسیفرازيدن , بالا رفتن , صعود کردن , بلند شدن , جلوس کردن بر , درکشتي سوار کردن , درکشتي گذاشتن , عازم شدن , شروع کردن