لغتنامه دهخدا
دستاربندان . [ دَ ب َ ] (اِ مرکب ) ج ِ دستاربند. کنایه از سادات و صدور و نقبا و علما و قضات و فضلا و مفتیان و درویشان و امثال ایشان باشد و به عربی ارباب العمایم خوانند. (برهان ). آخوندان . ملایان . مشایخ : دستاربندان از قم و کاشان چنان مستولی بودند مگر