دستریکلغتنامه دهخدادستریک . [ دَ ] (اِ مرکب )رنده ٔ نجار و رنده و اره ٔ کلان . || اره ٔ کلان . || جدول و مسطر معماران . (آنندراج ).
دستگیرکلغتنامه دهخدادستگیرک . [ دَ رَ ] (اِ مصغر) دستگیر، و آن چوبی است که دو سر آن گرد باشد و آن را رنگ کنند و میان دو سر جای دست گذارند و بجهت بازی بدست اطفال دهند تا بجنبانند و صدا کند. || کنایه از ریش . || کنایه از ذکر. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).