لغتنامه دهخدا
یاریگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) (مرکب از یاری + ادات فاعلی «گر») مددکار. (از آنندراج ). ممد و معاون . (آنندراج ذیل یارمند). عون . عوین . رافد. (منتهی الارب ). مساعد. کمک کننده . یارمند : گفت [ کیومرث ] مرا یاریگر خدای بسنده است . (ترجمه ٔ طبری ).جاودان ش