خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دسیسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دسیسه
/dasise/
معنی
مکر و حیلۀ پنهانی؛ کاری که پنهانی و از روی مکر و دشمنی انجام بدهند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پنهانکاری، تبانی، تلبیس، توطئه، دستان، دوزوکلک، فتنهانگیزی، فریب، نقشه
فعل
بن گذشته: دسیسه کرد
بن حال: دسیسه کن
دیکشنری
cabal, collusion, conspiracy, intrigue, machination, plot, scheme
-
جستوجوی دقیق
-
دسیسه
واژگان مترادف و متضاد
پنهانکاری، تبانی، تلبیس، توطئه، دستان، دوزوکلک، فتنهانگیزی، فریب، نقشه
-
intrigue
دسیسه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] مجموعۀ درگیریها و موانعی که یکی از شخصیتهای نمایشنامه طراحی میکند تا به نتیجۀ مورد نظر خود برسد
-
دسیسه
لغتنامه دهخدا
دسیسه . [ دَ سی س َ / س ِ ] (از ع ، اِ) دسیسة. مکر. حیله . توطئه . فتنه . عداوت . ج ، دَسائس ، دَسایس . و رجوع به دسیسة شود.- دسیسه باز؛ حیله باز. مکار. فتنه گر.- دسیسه بازی ؛ عمل دسیسه باز.- دسیسه کار ؛ توطئه چین . مکار. فریب کار.- دسیسه کاری ؛ عم...
-
دسیسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دسیسَة] dasise مکر و حیلۀ پنهانی؛ کاری که پنهانی و از روی مکر و دشمنی انجام بدهند.
-
دسیسه
فرهنگ فارسی معین
(دَ س ) [ ع . دسیسة ] (اِ.) حیله و مکر.
-
دسیسه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
cabal, collusion, conspiracy, intrigue, machination, plot, scheme
-
دسیسه
دیکشنری فارسی به عربی
مکيدة , مهرب , موامرة ، أُحْبُولَة
-
واژههای مشابه
-
دسیسة
لغتنامه دهخدا
دسیسة. [ دَ س َ ] (ع اِ) آنچه از دشمنی که پنهان شده باشد. (از اقرب الموارد). || مکر و حیله ، و گویند این معنی مولد است . || نیت و قصد مخفی . || شبهه ٔ خبیث و پلید. (از اقرب الموارد). و رجوع به دسیسه شود.
-
comedy of intrigue
کمدی دسیسه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] نوعی کمدی که دارای پِیرنگ پیچیده و موقعیتهای خندهآور است
-
دسیسه بازی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (اِمر.) دست زدن به دسیسه های گوناگون برای دست یافتن به هدف .
-
دسیسه پرور
دیکشنری فارسی به انگلیسی
scheming
-
دسیسه چیدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
conspire
-
دسیسه چین
دیکشنری فارسی به انگلیسی
intriguer
-
دسیسه کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
intrigue, scheme