دشوارزایلغتنامه دهخدادشوارزای . [ دُش ْ ] (نف مرکب ) دشوار زاینده . زنی که بزحمت میزاید. عسر الولادة. (ناظم الاطباء). بر زنی که هر بار سختی کشد در وضع حمل اطلاق شود. (شعوری ج 1 ص 454).
دشوارجایلغتنامه دهخدادشوارجای . [ دُش ْ ] (اِ مرکب ) جای دشوار. ناهموار و صعب : روس [ جد روسان ] بگردید و جایی نیافت جز جزیره ای ... آنجا مقام گرفت در آن بیشه ها و دشوارجای . (مجمل التواریخ ).
دشوارزایندهلغتنامه دهخدادشوارزاینده . [ دُش ْ ی َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) دشوارزای . زنی که به دشواری میزاید. معضَّل . (منتهی الارب ). و رجوع به دشوارزای شود.
دشوارزایندهلغتنامه دهخدادشوارزاینده . [ دُش ْ ی َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) دشوارزای . زنی که به دشواری میزاید. معضَّل . (منتهی الارب ). و رجوع به دشوارزای شود.