دصدصةلغتنامه دهخدادصدصة. [ دَ دَ ص َ ] (ع مص ) غربال را به دست زدن تا آرد را فروریزد. (از منتهی الارب ). دست به ماشو باززدن در حال بیختن . (تاج المصادربیهقی ). زدن غربال را با دست . (از اقرب الموارد).
دسدسیلغتنامه دهخدادسدسی . [ دَ دَ ] (حامص مرکب ) چپه . چپک ، در تداول . || خطابی کودکان نوپا را با زدن دو دست بهم : دس دسی باباش میادجیب پرقاقاش میاد.دس دسی باباش میادصدای کفش پاش میاد.
مدصدصلغتنامه دهخدامدصدص . [ م ُ دَ دِ ] (ع ص ) جنباننده ٔ غربیل . (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از دصدصة. رجوع به دصدصة شود.