دعالغتنامه دهخدادعا. [ دُ ] (ع اِمص ) دعاء. حاجت خواستن . ج ، أدعیه ، دعوات . (از آنندراج ). استغاثه به خدا. استدعای برکت . تضرع . درخواست از درگاه خدا. (ناظم الاطباء). درخواست حاجت از خدا. درخواست حاجت از خداوند برای خود یا دیگری . خدای خوانی . تیغ و شمشیر و خدنگ تیر از تشبیهات اوست و با ل
دعاءلغتنامه دهخدادعاء. [ دَع ْ عا ] (ع ص ) شخص بسیار دعاکننده ، و مؤنث آن دعاءة است . (از اقرب الموارد).
دعاءلغتنامه دهخدادعاء. [ دُ ] (ع اِمص ) دعا. واحد ادعیه . (از اقرب الموارد). خواهانی بسوی خدا. (ناظم الاطباء). خدای خوانی . (یادداشت مرحوم دهخدا). ج ، أدعیة. (ناظم الاطباء). || در عرف علما کلمه ای است انشائی دلالت کننده بر طلب با اظهار خضوع ، و آنرا سؤال نیز گویند. و اما اینکه گویند دعا طلب
دعاءلغتنامه دهخدادعاء. [ دُ ] (ع مص ) خواهانی نمودن . (از منتهی الارب ). رغبت کردن به کسی . (از اقرب الموارد). || خواندن کسی را. (از منتهی الارب ). ندا دادن و فراخواندن کسی را. (از اقرب الموارد).خواندن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ) :</
مبارکةدیکشنری عربی به فارسیدعاي خير , دعاي اختتام , برکت , نيايش , نعمت خدا داده , دعاي پيش از غذا , نعمت , موهبت