دغواتلغتنامه دهخدادغوات . [ دَ غ َ ] (ع اِ) ج ِ دَغوة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): رجل ذودغوات و ذودغیات ؛ شخصی که بر یک خلق و یک سخن باقی نمی ماند. (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). و رجوع به دغوة شود.
ضغوثلغتنامه دهخداضغوث . [ ض َ ] (ع ص )ماده شتری که در فربهی آن شک باشد پس بدست بمالند تافربهی را از لاغری معلوم کنند. (منتهی الارب ). اشتر که کوهانش بمجند تا فربه است یا نه . (مهذب الاسماء).
دغیاتلغتنامه دهخدادغیات . [ دَ غ َ ] (ع اِ) ج ِ دَغوة. (منتهی الارب ). ج ِ دَغیة.(ناظم الاطباء). رجوع به دغوة و دغیة و دغوات شود.
دغوةلغتنامه دهخدادغوة. [ دَغ ْ وَ ] (ع اِ) خوی بد. ج ، دَغوات (اقرب الموارد) (منتهی الارب )، دَغیات . (منتهی الارب ). || ناسزای زشت و یا سخن زشت . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). دغیة. و رجوع به دغیة شود.