دغوشةلغتنامه دهخدادغوشة. [ دَغ ْ وَ ش َ ] (ع مص ) درآمیختن با همدیگر در کارزار یا در بانگ و فریاد،و آن از ملحقات به رباعی است . (از اقرب الموارد).
دغاصیلغتنامه دهخدادغاصی . [ دَ صا ] (ع ص ) نعت است از دغص . (منتهی الارب ). شتران که گلوگرفته باشند بسبب بسیار خوردن گیاه «صلیان ». (آنندراج ). شترانی که بسبب فراوان خوردن گیاه صلیان دچار «دغص » شده باشند. (از اقرب الموارد). و رجوع به دغص شود.
درآمیختنلغتنامه دهخدادرآمیختن . [ دَ ت َ ](مص مرکب ) آمیختن . مخلوط شدن . ممزوج شدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). التیاث . (از منتهی الارب ) : وزین شیوه سخنهایی برانگیخت که از جان پروری با جان درآمیخت . نظامی .اعتکار و تعاکر؛ با هم درآمیختن