دفعات نیاز به منبعresource periodواژههای مصوب فرهنگستانشمار دورههای زمانی کاری که در طی آن منبع مفروض موردنیاز است
دفعاتلغتنامه دهخدادفعات . [ دَ ف َ ] (ع اِ) ج ِ دَفعة. (منتهی الارب )(اقرب الموارد). بارها. رجوع به دفعة و دفعه شود.
دفعتلغتنامه دهخدادفعت . [ دَ ع َ ] (از ع ، اِ) دفعه . کرت . باره . نوبه . نوبت . بار. مرتبه . رجوع به دفعة و دفعه شود : رسولیها کرده بود به دو دفعت و به بغداد رفته . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 363). بچند دفعت خواستند که برسولیها برود و حیلت
دفعاتلغتنامه دهخدادفعات . [ دَ ف َ ] (ع اِ) ج ِ دَفعة. (منتهی الارب )(اقرب الموارد). بارها. رجوع به دفعة و دفعه شود.
دفعاتلغتنامه دهخدادفعات . [ دَ ف َ ] (ع اِ) ج ِ دَفعة. (منتهی الارب )(اقرب الموارد). بارها. رجوع به دفعة و دفعه شود.