دقوقةلغتنامه دهخدادقوقة. [ دَ ق َ ] (ع اِ) گاوان و خران خرمن کوب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
دقاقةلغتنامه دهخدادقاقة. [ دَق ْ قا ق َ ] (ع اِ) کوبه که بدان برنج و مانند آن کوبند. (منتهی الارب ). دنگ رزازی . (ناظم الاطباء). آنچه بدان برنج و از قبیل آنرا کوبند. (از اقرب الموارد).
دقوقیلغتنامه دهخدادقوقی . [ دَ ] (اِخ ) نام دو تن از بزرگان علم و معرفت و عرفان که یکی به سال 734 و دیگری به سال 741 هَ . ق . درگذشته است . (از فرهنگ فارسی معین ).
دقوقیلغتنامه دهخدادقوقی . [ دَ قا ] (اِخ ) دقوقاء، که شهری است در عراق . (از منتهی الارب ). رجوع به دقوقاء شود.
مدقوقةلغتنامه دهخدامدقوقة. [ م َ قو ق َ ] (ع اِ) گوشتابه . مدققة. و هی کثیرالغذاء یقوی البدن و الباه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مدققة شود.