دقیقه یابلغتنامه دهخدادقیقه یاب . [ دَ قی ق َ / ق ِ ] (نف مرکب ) دقیقه یابنده . یابنده ٔ دقیقه . باریک بین و دقیقه شناس و خرده دان . (آنندراج ). کسی که کشف اشکالی را کند، و باریک بین و نکته سنج . (ناظم الاطباء).
دققةلغتنامه دهخدادققة. [ دَ ق َق َ ] (ع اِ) ج ِ داق ّ. (منتهی الارب ). آشکارکنندگان عیوب مردمان . (از اقرب الموارد). رجوع به داق ّ شود.
دقیقهلغتنامه دهخدادقیقه . [ دَ قی ق َ /ق ِ ] (از ع ، ص ، اِ) دقیقه . مؤنث دقیق . ج ، أدِقّة،أدِقّاء. (از اقرب الموارد). در ناظم الاطباء جمع آن دِقاق و دَقائق ضبط شده است . رجوع به دقیق شود. || نکته ٔ باریک لطیفه . نازک کاری . (یادداشت مرحوم دهخدا) <span cla
دککةلغتنامه دهخدادککة. [ دِ ک َ ک َ ] (ع اِ) ج ِ دُک ّ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دک ّ شود.
دقيقةدیکشنری عربی به فارسیدقيقه , دم , ان , لحظه , پيش نويس , مسوده , يادداشت , گزارش وقايع , خلا صه مذاکرات , خلا صه ساختن , صورت جلسه نوشتن , پيش نويس کردن , بسيار خرد , ريز , جزءي , کوچک
دقیقه یابیلغتنامه دهخدادقیقه یابی . [ دَقی ق َ / ق ِ ] (حامص مرکب ) عمل دقیقه یاب . نکته سنجی . باریک بینی . درک لطائف و نکت . و رجوع به دقیقه یاب شود.
نکته سنجلغتنامه دهخدانکته سنج . [ ن ُ ت َ / ت ِ س َ ] (نف مرکب ) کسی که در سخن اندیشه می کند و آن را می سنجد. سخن دان . اهل کلام . (ناظم الاطباء). آنکه نکته های باریک و لطیف را درک و بیان کند. (فرهنگ فارسی معین ). دقیقه یاب . دقایق شناس :
یابلغتنامه دهخدایاب . (نف مرخم ) پیداکننده . یابنده . (برهان ). یابنده . (جهانگیری ) (آنندراج ). یابنده و پیداکننده مانند باریاب یعنی کسی که اذن دخول در دربار پادشاهی حاصل کرده و می تواند به حضور برود. و راهیاب پیدا کننده ٔ راه . و کامیاب آنکه آرزوی خود را دریافته است و نیک بخت و سعادتمند. (
حبیبلغتنامه دهخداحبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اوس بن حارث مکنی به ابوتمام . نجاشی (متوفی 450 هَ . ق .) در رجال خود او را یاد کرده گوید: امامی بود و امامان را تا ابوجعفر ثانی که معاصر وی بوده مدح کرده است . جاحظ در کتاب حیوان گوید: ابوتمام از رؤساء رافضه است . ح
دقیقهلغتنامه دهخدادقیقه . [ دَ قی ق َ /ق ِ ] (از ع ، ص ، اِ) دقیقه . مؤنث دقیق . ج ، أدِقّة،أدِقّاء. (از اقرب الموارد). در ناظم الاطباء جمع آن دِقاق و دَقائق ضبط شده است . رجوع به دقیق شود. || نکته ٔ باریک لطیفه . نازک کاری . (یادداشت مرحوم دهخدا) <span cla
دقیقهفرهنگ فارسی عمید۱. = دقیق۲. (اسم) یکشصتم ساعت که شصت ثانیه است.۳. (اسم) (نجوم) یک شصتم از یک درجه.۴. [قدیمی] نکتۀ باریک و ظریف.
دقیقهلغتنامه دهخدادقیقه . [ دَ قی ق َ /ق ِ ] (از ع ، ص ، اِ) دقیقه . مؤنث دقیق . ج ، أدِقّة،أدِقّاء. (از اقرب الموارد). در ناظم الاطباء جمع آن دِقاق و دَقائق ضبط شده است . رجوع به دقیق شود. || نکته ٔ باریک لطیفه . نازک کاری . (یادداشت مرحوم دهخدا) <span cla
دقیقهفرهنگ فارسی عمید۱. = دقیق۲. (اسم) یکشصتم ساعت که شصت ثانیه است.۳. (اسم) (نجوم) یک شصتم از یک درجه.۴. [قدیمی] نکتۀ باریک و ظریف.