دلآزردگیفرهنگ مترادف و متضادآزردهخاطری، تکدر، حزن، رنجیدگی، کدورت، ملالت، ناآرامی، ناراحتی ≠ شادکامی، شعف
تکدرفرهنگ مترادف و متضاد۱. آزردگی، دلآزردگی، دلتنگی، کدورت ۲. تیره شدن، کدرشدن ۳. دلتنگ شدن، دلآزرده شدن، رنجیدن ۴. رنجاندن، اذیت کردن، آزار رساندن
بیدلی، بیدلیفرهنگ مترادف و متضاد۱. دلباختگی، دلدادگی، شیدایی، شیفتگی، عاشقی ۲. آزردگی، دلآزردگی ≠ زندهدلی ۳. افسردگی، دلتنگی ۴. ترسویی، کمدلی ≠ پردلی
کدورتفرهنگ مترادف و متضاد۱. تیرگی ۲. آزردگی، تکدر، دشمنی، دلآزردگی، دلتنگی، رنجش، رنجیدگی، ضجرت، عناد، ملال، ملالت، نقار، ۳. آلودگی، ناپاکی ≠ صفوت
ملالتفرهنگ مترادف و متضاد۱. آزردگی، آزردهدلی، افسردگی، اندوه، بیزاری، تکدر، حزن، دلآزردگی، دلتنگی، دلگیری، رنجش، ضجرت، سودا، کدورت ۲. بیزار شدن، بهستوه آمدن ≠ بهجت، نشاط
دل آزردگیلغتنامه دهخدادل آزردگی . [ دِ زُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) دلازردگی . حالت دل آزرده . دل آزرده بودن . آزرده خاطر بودن : ز بیداد دارا بجان آمده دل آزردگی در میان آمده . نظامی .|| اضطراب . بی آرامی