یاسفرهنگ مترادف و متضادبیمرادی، حرمان، دلسردی، دلشکستگی، ، سرخوردگی، ناامیدی، ناکامی، نامرادی، نومیدی ≠ امید
احباطدیکشنری عربی به فارسیپاداوج , بيان قهقرايي (مثل ) , بياني که هرچه پيش مي رود اهميتش کمتر ميشود , بيان قهقرايي نمودن , ياس , نااميدي , نوميدي , دلشکستگي , دلسردي , فتور , عقيم گذاري , خنثي سازي , محروم سازي , نا اميدي
نامرادیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه رادی، ناکامی، برآوردهنشدن آرزوها، دلسردی، یأس، دلشکستگی، تأسف، نومیدی خبر بد، شوک عدم موفقیت، فلاکت، خفت، درماندگی آرزوی دورودراز
خسرانلغتنامه دهخداخسران . [ خ ُس ُ ] (اِخ ) نام یکی از سران مغول است : خسران از خوف خسران خود از جانب سلطان صلاح کار خود و از آن او در آن دیدند که ... (جهانگشای جوینی ). و آن اندیشه سبب کودکی و دلشکستگی سلطان بود چون نزدیک خسران خود هزارسف و دیگر امرا رفت . (جهانگشای جو
توبهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ه، ندامت، ندبه، پشیمانی، تأسف، دلشکستگی، افسوس، اعتذار اقرار، اعتراف، افشا، احساس گناه، گناهکاری طلب مغفرت، طلب حلالیت، استغفار، دلجویی، کفاره آیین توبه توبۀ مکرر، تلون مزاج، بیثباتی