لغتنامه دهخدا
دلهمس . [ دَ ل َ م َ ] (ع ص ، اِ) مرد دلیر دوربین و شب رو. (منتهی الارب ). شخص باجرأت و رسا در کارها. (از اقرب الموارد). || شیر. (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد). || امر دور و غیر واضح . (منتهی الارب ). امر غامض و غیر واضح . (از اقرب الموارد). || شب سخت تاریک . || مرد چاب