دماغه ٔ امیدلغتنامه دهخدادماغه ٔ امید.[ دَ غ َ / غ ِ ی ِ اُ ] (اِخ ) دماغه ٔ امید نیک . دماغه ٔ امیدواری . رأس الرجاء الصالح . نام دماغه ای است درجنوب افریقا. (یادداشت مؤلف ). رجوع به امید شود.
دماغهلغتنامه دهخدادماغه . [ دَ غ َ / غ ِ ] (اِ) بینی کوه و تیغه ٔکوه . (ناظم الاطباء). نوکی پیش آمده از کوه . (یادداشت مؤلف ). || کمان کشتی . تماغه . (ناظم الاطباء). || چوبی به درازای در میان دو مصراع و متصل به یکی از آن دو که درز میانین را پوشد چون دو لنگه ر
دماغهلغتنامه دهخدادماغه . [ دُ غ َ / غ ِ ] (اِ) تاج باز شکاری و جز آن . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) : هر کس که به غیر او نظربازی کردشد عینک او دماغه ٔ دیده ٔ او.شرف (از آنندراج ).
دماغهفرهنگ فارسی عمید۱. پیشآمدگی چیزی: دماغهٴ کوه، دماغهٴ کشتی، دماغهٴ در.۲. (جغرافیا) قطعۀ زمین باریک که میان دریا پیش رفته باشد.
تانپتلغتنامه دهخداتانپت . [ پ ِ ] (اِخ ) دماغه ٔ امید در جنوب افریقا است . این دماغه را بطور عامیانه دماغه ٔ طوفانها نامند . رجوع به دماغه ٔ امید نیک ، بُن اِسپِرانس شود.
دماغهگذرcapesizeواژههای مصوب فرهنگستاندستهای از کشتیها که به علت بزرگی ابعاد امکان عبور از کانال (canal) سوئز و پاناما را ندارند و ناچار از دماغۀ امید نیک عبور میکنند
رأس الرجاء الصالحلغتنامه دهخدارأس الرجاء الصالح . [ رَءْ سُرْ رَ ئِص ْ صا ل ِ ] (اِخ ) نام دماغه ای است در انتهای افریقای جنوبی . (از اعلام المنجد). دماغه ٔ امید نیک . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به امید نیک (دماغه ٔ...) شود.
دیاشلغتنامه دهخدادیاش . (اِخ ) بارتولومئو (فوت 1500 م .). دریانورد پرتغالی نخستین اروپایی بود که دماغه ٔ امید نیک را دور زد (1488 م .) و این مسافرت او راه دریایی هند را باز کرد، با «کابرال » در مسافرتی که منجر به کشف برزیل گر
امیدلغتنامه دهخداامید. [ اُ ] (اِخ ) (دماغه ٔ...) دماغه ٔ امید نیک . قطعه ٔ انتهایی افریقا را از طرف جنوب غربی تشکیل میدهد و از سوی مغرب باقیانوس اطلس و از جنوب به اقیانوس هند و از سمت شمال به رودخانه ٔ ارانژ و از سوی شرق بجبال استورم و رودخانه ٔ کی محدود است . در این قطعه سلسله جبالی در امتد
دماغهلغتنامه دهخدادماغه . [ دَ غ َ / غ ِ ] (اِ) بینی کوه و تیغه ٔکوه . (ناظم الاطباء). نوکی پیش آمده از کوه . (یادداشت مؤلف ). || کمان کشتی . تماغه . (ناظم الاطباء). || چوبی به درازای در میان دو مصراع و متصل به یکی از آن دو که درز میانین را پوشد چون دو لنگه ر
دماغهلغتنامه دهخدادماغه . [ دُ غ َ / غ ِ ] (اِ) تاج باز شکاری و جز آن . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) : هر کس که به غیر او نظربازی کردشد عینک او دماغه ٔ دیده ٔ او.شرف (از آنندراج ).
دماغهفرهنگ فارسی عمید۱. پیشآمدگی چیزی: دماغهٴ کوه، دماغهٴ کشتی، دماغهٴ در.۲. (جغرافیا) قطعۀ زمین باریک که میان دریا پیش رفته باشد.
دماغهلغتنامه دهخدادماغه . [ دَ غ َ / غ ِ ] (اِ) بینی کوه و تیغه ٔکوه . (ناظم الاطباء). نوکی پیش آمده از کوه . (یادداشت مؤلف ). || کمان کشتی . تماغه . (ناظم الاطباء). || چوبی به درازای در میان دو مصراع و متصل به یکی از آن دو که درز میانین را پوشد چون دو لنگه ر
دماغهلغتنامه دهخدادماغه . [ دُ غ َ / غ ِ ] (اِ) تاج باز شکاری و جز آن . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) : هر کس که به غیر او نظربازی کردشد عینک او دماغه ٔ دیده ٔ او.شرف (از آنندراج ).
دماغهفرهنگ فارسی عمید۱. پیشآمدگی چیزی: دماغهٴ کوه، دماغهٴ کشتی، دماغهٴ در.۲. (جغرافیا) قطعۀ زمین باریک که میان دریا پیش رفته باشد.