دمثلغتنامه دهخدادمث . [ دَ ] (ع ص ، اِ) جای نرم . ج ، دماث . (ناظم الاطباء). جای نرم ریگناک . (از اقرب الموارد).
دمیثلغتنامه دهخدادمیث .[ دَ ] (ع ص ، اِ) نرم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || زمین نرم . (مهذب الاسماء). زمین نرم ریگناک . (از اقرب الموارد). || نرم خو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مرد نرم خو. (مهذب الاسماء).- دمیث بلیث ؛ از اتباع است . (منتهی الارب ) (ناظم
دمیدلغتنامه دهخدادمید. [ دَ ] (ن مف مرخم ) دمیده . || (اِ) پاجوش نخل ، یعنی بچه که از بن خرمابن روید و آن را جدا کرده به جای دیگر غرس کنند، و این چنین بچه بارور است برخلاف نهالی که از تخم روید. (یادداشت مؤلف ).
ذمطلغتنامه دهخداذمط. [ ذَ م ِ ] (ع ص ) طعام ٌ ذَمِط؛ طعام زودگوار. زودهضم . سریعالهضم . سریعالانهضام .