تکشيرةدیکشنری عربی به فارسینيش وا کردن , پوزخند زدن , دام , تله , دام افکني , خنده نيشي , پوزخند , دندان نمايي
grinدیکشنری انگلیسی به فارسیگرمی، پوزخند، خنده، نیش وا کردن، دام، دام افکنی، خنده نیشی، دندان نمایی، پوزخند زدن
grinsدیکشنری انگلیسی به فارسیگریه می کند، پوزخند، خنده، نیش وا کردن، دام، دام افکنی، خنده نیشی، دندان نمایی، پوزخند زدن
دندانلغتنامه دهخدادندان . [ دَ ] (اِ) سن . (ترجمان القرآن ) (از برهان ) . هر یک از ساختمان های سخت استخوانی که در دو فک بالا و پایین مهره داران (یا در بسیاری از مهره داران پست ) در سایر استخوانهای جدار دهان یا حلق جایگزین اند و برای گرفتن و جویدن غذا و نیز به عنوان سلاح های تعرضی و دفاعی و غیر
دندانفرهنگ فارسی عمیدهریک از استخوانهای ریز که به ترتیب در میان دهان انسان و حیوان در دو فک بالا و پایین قرار گرفته و با آنها غذا جویده میشود. تعداد دندانها در انسان در کودکی بیست عدد است که آنها را دندان شیری میگویند و از هفتسالگی بهتدریج میریزد و در جای آنها ۳۲ دندان دیگر درمیآید که عبارت است از: دندانهای
درازدندانلغتنامه دهخدادرازدندان . [ دِ دَ ] (ص مرکب ) آنکه دندان دراز دارد. آنکه دندان درازتر از معتاد دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا). أروق . (منتهی الارب ): تشویک ؛ درازدندان شدن شتر. (از منتهی الارب ).
دندانلغتنامه دهخدادندان . [ دَ ] (اِ) سن . (ترجمان القرآن ) (از برهان ) . هر یک از ساختمان های سخت استخوانی که در دو فک بالا و پایین مهره داران (یا در بسیاری از مهره داران پست ) در سایر استخوانهای جدار دهان یا حلق جایگزین اند و برای گرفتن و جویدن غذا و نیز به عنوان سلاح های تعرضی و دفاعی و غیر
پوشیده دندانلغتنامه دهخداپوشیده دندان . [ دَ / دِ دَ ] (ص مرکب ) لب فروبسته . مقابل خندان . || مجازاً دور از سپیده ٔ بام . تاریک . فرورفته در سیاهی : شب آن به که پوشیده دندان بودکه آن لحظه میرد که خندان بود.نظامی
پیش دندانلغتنامه دهخداپیش دندان . [ دَ ] (اِ مرکب ) دندان پیش . دندان مقدم بر دیگر دندانها. || طعام اندک که قبل از خوراک خورند. چیزی که نهار بدان شکنند. (غیاث ) : هزار توبره بنگ و هزار قاص افیون کم است بهر یکی لمحه پیش دندانش . شفائی (از فرهنگ
پیل دندانلغتنامه دهخداپیل دندان . [ دَ ] (اِخ ) لقبی است مبارزی راکه گوش نام داشته است . رجوع به گوش پیل دندان شود.