دندانکلغتنامه دهخدادندانک . [ دَ دا / ن َ ] (اِ مصغر) دندان خرد. دندان کوچک . (یادداشت مؤلف ) : نگار من به دو رخ آفتاب تابان است لبی چو بسدو دندانکی چو مروارید. اسدی .رجوع به دندان شود.